جواب من به یک سوال 6

وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ.

و کسانیکه زنان خود را به زنا متهم میکنند، اگر نتوا……نند 4 شاهد پیدا کنند میتوانند خود چهار بار شهادت بدهند در راه خدا که او از راستگویان است. (این عمل را لعان گویند).

یک مرد میتواند با 4 بار شهادت دادن در راه خدا زنش را متهم به زنا و به احتمال بسیار زیاد محکوم به سنگسار کند…
———————-

جواب یک نگرش اسلامی:
در قانونگذاری شرع مقدس اسلام، حق و اختیار طلاق به مردها داده شده است. خداوند متعال در قرآن کریم به این حق مسلم مردها اشاره کرده میفرماید: یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن. یعنی ای رسول گرامی! هرگاه که خواستید زنان خود را طلاق بدهید، آنان را در وقت فرا رسیدن عده، طلاق دهید. مخاطب در این آیه اگرچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم است اما مراد از آن، امت آن حضرت میباشد. مهمترین حکمتی که برای این حکم ذکر کرده اند اینست که جنس زن، ضعیف و اراده ی وی بسیار سست و شکننده است و در وقت پیش آمد مصیبت و خشم و غضب، از امتیاز آرامش و طمانینه برخوردار نیست و چه بسا با کوچک ترین علتی شاد و غمگین میگردد. بر خلاف جنس مرد که در زیر ضربات تازیانه، شکیبایی و تحمل انواع مشقتها تاب و مقاومت دارد و بدون تفکر و سنجش عواقب هر امری، تصمیم به انجام هیچ کاری نمیگیرد و هیچ اراده ای را نقض نمیکند تا زمانی که درباره ی آن خوب فکر نکند. بنابراین دادن اختیار طلاق به دست مرد برای بقای امر زن و شوهری دارای ضمانت بیشتری بوده و برای ساختن یک زندگی آبرومندانه ، یک اهرم بسیار پرقدرت و مطمئن میباشد. علاوه بر آن، مرد امتیاز دیگری نیز دارد و آن این است که مرد موظف به تهیه کسوت و نفقه بوده و صاحب تسلط و امر و نهی در خانه میباشد. ممکن است زنی که اهل طمع باشد یا زنی باشد که به غذای یکنواخت خانه شوهرش قناعت نداشته باشد در اینصورت اگر اختیار طلاق در دست او میبود بنا به ضرب المثل مشهور «زوج بزوج و الصداق فائدة» یعنی مبادله یک شوهر به شوهری دیگر و مهریه ای نیز اضافه بها، تمسک جسته از شاخه ای به شاخه ای میپرید و هر زمان شوهری میگزید و اگر اختیار طلاق به دست مرد و زن هر دو داده میشد باز هم رسوایی بیشتری ببار میاورد و به اندک فرصتی، مرد و زن به متارکه میانجامید. چه بسا ممکن است که برای مدت کوتاهی بین زن و مرد اختلافی جزئی رخ دهد و زن از جائی که ثابت قدم و شکیبایی و تحمل اندوه را ندارد، به طلاق مبادرت کرده و کار این زوج به جدایی و متارکه انجامد. با توجه به بیانات فوق نتیجه میگیریم که بودن اختیار طلاق بدست مردان بزرگترین فایده و نیکوترین مصلحت زن و مرد و خانواده و زندگی زناشویی را در بر دارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به کتاب حکمت و فلسفه شریعت صفحه 304 مراجعه فرمایید.

—————————-

جواب من

ای کاش وقت داشتم برای تک تک پستا وقت بزارم.
با اینکه وقت زیادی ندارم ولی طاقت نیاوردم در این مورد ننویسم.
هنوز سوال کارا یانگ رو دوباره نویسی نکردم ولی اینو جواب میدم
حضرت میباشد. مهمترین حکمتی که برای این حکم ذکر کرده اند اینست که جنس زن، ضعیف و اراده ی وی بسیار سست و شکننده است و در وقت پیش آمد مصیبت و خشم و غضب، از امتیاز آرامش و طمانینه برخوردار نیست و چه بسا با کوچک ترین علتی شاد و غمگین میگردد.
و نیز

مرد موظف به تهیه کسوت و نفقه بوده و صاحب تسلط و امر و نهی در خانه میباشد.

و بقیه جملاتتون.
همه اش را بخوانید. از نوع ادبیات آن چه چیزی میبینید؟
میگویند
———————–
1# بر میگردیم به دهها هزار سال پیش.
زمانی که هنوز بصورت بشر نبودیم و موجودی بودیم که در حال حاضر به آنها انسانهای اولیه گفته میشود.
در آن زمان جنس نر وظیفه غذا آوری حفظ محدوده قلموروی خود بوده و جنس مونث به دلایلی که یادم نمیاد جهت ادامه بقای نسل باید دید وسیعتری و با دقت تری به محیط میداشت. و باید خطرات را سریع متوجه میشد و… که باعث شده جنس مذکر در بسیار سریع تر در مواقع عصبانیت احساسیتر عمل کند در حالی که مونث در این مورد احساسی نیست.
ولی در برخی مواقع دیگر مثلا چون لازم بود خطرات به بقیه اطلاع دهد ساختار مغزی در قسمت ارتباطات یا همان صحبت کردن پیشرفت زیادی کرد. که دلیل اینکه میگین مونث زیاد صحبت میکنه از ساختار مغزی اون سرچشممه میگیره همانطور که مردا بیشتر در عصبانیت و خشونت احساسی عمل میکنند زیرا لازم است برای محافظت از کل گروه یا قبیله لازم بود.
همانطور که وظیفه شبه نگهبانی جنس مونث در قبیایل اولیه مهم بود.
من به تکامل علاقه دارم و هر مقاله و مطلبی ببینم میخوانم در این زمینه ولی منابع رو یادم میره و نمیتونم بگم.

احد این لینک رو با دقت بخون:
http://www.zendagi.com/new_page_1174.htm

یعنی مای کنونی حدود 15000 سال قدمت اریم.
حال اگه میگویی جنس مونث احساسی تر است از کجا آن را شنیده ای؟
بر مبنای علم چه کسی صحبت میکنی؟
یه چند تا آخوندی که تو مکتبشون حتی برق نداشتن و علمشون در حد ارسطوست یا یه متخصص نورولوژی یا یک متخصص روانشناسی یا یک متخصص تکامل یا یک ….

اگر میگویی احساسی تر است . درست من هم تایید میکنم ولی در کدام رفتار احساسی است؟

http://searches.blogfa.com/post-154.aspx
این جا دقیقا نوشته که مردا تو زمینه خشونت احساسی ترن. ولی تنها زمینه احساسی بودن مردا نیست.
همونطور که تو با دیدن یک عکس پورن به هزار جا پرواز میکنی در عالم خیالت و این همه احساسات برت میداره ، جنس مونث هم در مواردی که لازم بوده قبایل اولیه پابرجا مانده و حفظ شوند احساسی تر بوده اند.

از شما میپرسم؟
آیا ما با انسانهایی که 30000 سال قبل بوده اند یکسانیم؟(در لینک اول نوشته)
به طور حتم خیر.
آیا ما در 1000 سال آینده دقیقا همینی که هستیم خواهیم ماند؟
من میگویم خیر. همانطور که همین الان هم یه عده لاله گوش رو به دلیل عدم کارایی ندارن، عده زیادی از دخترا هم دیگه اون زمینه احساسی 1 میلیون سال پیش رو ندارن.
همانطور که یه عده تونستن ماهیچه خیاطه ر و از بدنشون بدلیل عدم زندگی در روی درختان و عدم نیاز به حفظ تعادل در طی تکامل حذف کنن (فقط چند درصد) دخترا هم ب دخترای 2000 سال پیش متفاوتن .این یعنی تکامل.

همانطور که قراره تا چندین هزار سال آینده ژن y مرد حذف بشه از جامعه بشری، قراره ساختار مغزی دخترا و مردا هم تغییر کنه.

یعنی بطور حتم متفاوت با 3000 سال قبلیم و به طور حتم متفاوت خواهیم بود با 3000 سال آینده. ( جمله از کریستوفر هیچنز)
اگر جنس مونث احساسی است در چه زمینه ای؟ تا کی (قوانین قرآن غیر قابل تغییره)؟
آیا حقشون این همه محدودیته برایش است؟ حتی اگر دیگر مثل اجداد فسیلی و شبه آخوندی نباشن؟
——————-
آیا به دلیل اینکه مرد از نظر بدنی قویتر است باید مواردی را که احساسی تر است را نادیده گرفت؟
چرا مردا که این همه با دیدن یک دختر زیبا تحریک میشوند و احساساتی، هیچ حقی بر گردن دخترا نمیدازه؟
صیغه از کجا متولد شد؟ غیر از این است که از یه عده آدم شهوت باز اومده؟(احساساتی جنسی)

برایم پیدا کن حقوق طلاق زن را در این موارد.

——————————————
میگویید چرا حتی عده ای بی دین و ضد اسلام این نوع بینش رو دارن و به اصطلاح طبقاتی نگاه میکنن چیه؟

بار دیگه بر میگردیم به بینش طبقاتی و یا هرمی. که لازمه با مثال توضیح بدم. چون سخته توضیحش.

در هزاران سال پیش شاه در راس بود و بعد از آن شاهزاده ها و …. تا میرسید مردم عادی.

یا نگرش یونانی که آسمان را در 7 طبقه میدیدند (تعمیم نگرش بر همه چیز)

یا در اسلام که مقام یک عرب با عجم، یک فرشته با انسان و…. فرق دارد

همانطور که تقوا باعث طبقه بندی مردم میشه.

همانطور که در کشور رهبر در راس امور و بقیه ابزار محسوب میشن و….

برگردین به خانوادتان، پدر وظیفه نان آوری، مادر خانه داری و … دارد.

آنقدر در طبقه بندی و نگرش هرمی و تبعیض زندگی میکنیم که وجود طبقه بندی هر چقدر احمقانه لازمه زندگیمون شده.

شاید باور نکنید ولی برای من که تجربه لازم را دارم، ترک خدا، ترک دوستان، ترک دین و… هیچ کدومشون برام در برابر ترک نگرش هرمی سخت نبودن. اصلا آسان بودن در برابر تغییر نگرش هرمی.

حالا دوباره پست اولت را بخان. حتی در ادبیات چند خطیش ساختار هرمی کاملا واضحه:

شرع مقدس اسلام، حق و اختیار طلاق به مردها، خداوند متعال، قرآن کریم، حق مسلم مردها، رسول گرامی، طلاق دهید، حضرت ، جنس زن، ضعیف و اراده ی وی بسیار سست و شکننده، …. اینا فقط ساختار هرمی ادبیاتت فقط و فقط توی 2-3 خطه اولته.

مطمئنم از کلمات زابلی، سیستانی، عرب، کافر و … زیاد استفاده میکنی. چون هنوز مغزت به هرم ها عادت پیدا کرده. نمیتونه همه چیز رو در جای برابر ببینه.

حقیقتش خودم که این کار رو کردم (رها کردن نگرش هرمی) حتی تصور نمیکردم که به این زودی بتونم یکی رو پیدا کنم که واقعا نگرش هرمی رو از خودش زدوده باشه.
؟؟؟؟ بهت تبریک میگم. خوشحالم منو تایید کردی.
—————
؟؟؟؟ خانم میدانم که برای ادامه زندگیش متکی به یه مرد نمیمونه، مطمئنم حاضر نمیشه همیشه تو آشپزخانه بمونه و وظیفش بدونه . مطمئنم هیچ قومی رو به بد تعبیر نمیکنی. مثلا عرب ستیز نیستی. بر خلاف 99% ایرانیا.
بازم بهتون تبریک میگم خانم ؟؟؟؟؟
مطئن باشید هیچ گاه اساتید را استاد خطاب نکردم. هیچ گاه هم خطاب نمیکنم. من و همه با هم برابریم. فقط ممکنه چند سال بیشتر یا کمتر درس خونده باشیم.

بیان دیدگاه